طراحی صنعتی (تئوری و عملی)
مقدمه مترجم:
کمتر احتمال دارد که از کلمه طراحی (Design) در معنای برنامهریزی آن استفاده کنیم، اما این اولین معنایی است که در فرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد به آن اشاره شده است، جایی که یک صفحه کامل به معانی مختلف آن اختصاص مییابد. معانی فرهنگ لغت برای این کلمه، بیشتر دلالت بر “فرآیند” دارند تا به اشیاء قابل لمس. بسیاری از نویسندگان در حوزه طراحی اشاره میکنند که “طراحی همواره بخشی از یک فرآیند بزرگتر بوده است.” در حالی که متعهد شدن به بکارگیری طراحی صنعتی در فرآیند توسعه محصول بسیار آسان است، دستیابی به نتایج مثبت آن بسیار دشوار است. مرور کلیات و جزئیات کلیدی طراحی صنعتی و آشنایی با تأثیرات شگفت انگیزی که این ابزار میتواند بر مدیریت یک فعالیت تجاری داشته باشد، نقطه آغازی برای علاقه هر فرد، با هر نقشی در شرکت، برای آشنایی بیشتر با آن خواهد بود.
کلمات کلیدی:
طراحی صنعتی، طراحی مهندسی، طراحی محصول، توسعه محصول، مدیریت توسعه محصول، برنامه ریزی فرآیند
آخرین تاریخ ویرایش:
دی ماه 1400
کاری از آنجلا دوماس
چکیده
طراحی باید به عنوان کلمهای درک شود که هم یک فرآیند و هم یک نتیجه را توصیف میکند. این فرآیند تبدیل ایدهها به یک خروجی مادی است. کلمه طراحی را میتوان با مشروعیت در بسیاری از فعالیتها، مانند طراحی یک برنامه فروش یا مالی، طراحی یک سازمان جدید، یا طراحی یک پروژه در خانه مانند ساخت یک قفسه کتاب استفاده کرد. بسیاری از افراد در طول فعالیتهای روزمره خود، به نوعی یک فرآیند طراحی را دنبال میکنند. از دیدگاهی، طراحی گونهای از تواناییهای طبیعی انسان در کنار سایر قابلیتهای ذاتی او مانند ارتباط و زبان است.
اصطلاح طراحی صنعتی زمانی استفاده میشود که به عنوان بخشی رسمی از فعالیت یک شرکت تجاری برای ایجاد مصنوعات و خلق ثروت اختصاص داده شده باشد. تا پیش از عصر صنعتی، فعالیت طراحی را عموماً صنعتگران بر عهده داشتند؛ با رهگیری سیر تحولات در این عرصه شاید بتوانیم در مورد تخصص و دانشی که افراد فعال در طراحی در دوران پس از عصر صنعتی نیاز دارند، حدس بزنیم.
در عصر کنونی، فعالیت طراحی صنعتی به طور کلی با توسعه محصول در بخش تولید مرتبط است و در اشکال مختلفی از جمله موارد زیر بر این حوزه اثر میگذارد:
• خلق محصولاتی که سبکی جدید را معرفی کرده و از آن فراتر میروند.
• ادغام و ارائه کاربرد برای فناوریهای جدید.
• فعالیتهایی که باعث ایجاد یا توسعه بازارهای جدید میشوند.
• فعالیتهایی که باعث تقویت و حفظ ارزش برندها میشوند.
طراحی صنعتی بخشی جدانشدنی از نوآوری است و میتواند در سه دسته کلی از فعالیتهای نوآورانه نقش داشته باشد:
• نوآوری در توسعه و بهبود.
• نوآوری در تنوع سبکها و جایگزینی سبکها.
• نوآوریهای رادیکال و ظرفیتهای جدید.
شرایط برای نوآوری مؤثر عبارتند از: ارتباطات متقابل و درک خوب؛ پایگاهی از دانش و تجربیات به اشتراک گذاشته شده و توانایی استفاده از دانش ضمنی افراد. این موارد همچنین الزامات ضروری برای طراحی صنعتی مؤثر هستند. در حالی که طراحی صنعتی یک فعالیت تخصصی است، نقش دیگر اعضا نیز در توسعه یک محصول بسیار مهم است. مدیران همواره نقشی حیاتی در حصول اطمینان از استفاده مؤثر از متخصصان داشتهاند و با متخصصان طراحی صنعتی تفاوتی ندارند. مدیران نقش کلیدی در یکپارچگی پیشبرد فرآیندهای طراحی صنعتی دارند. آنها باید اطمینان حاصل کنند که ارتباط مؤثری بین طراحان، متخصصان و دیگر اعضای گروه وجود دارد و محیطی قابل اعتماد ایجاد کنند. مدیران باید مطمئن باشند که میان پیشنهاد طراحان و تواناییهای شرکت برای ساخت و فروش محصول، تناسب خوبی وجود دارد. یک مدیر باید به اندازه کافی در فرآیند توسعه اولیه مشارکت داشته باشد تا بتواند زمان مناسب برای سرمایهگذاری بر آن را ارزیابی کند.
البته، فعالیت طراحی دارای یک عنصر خلاقیت است؛ و این بدان معنی است که زمانی که یک فرآیند طراحی آغاز میشود، همیشه احتمال یک نتیجه غیرمنتظره وجود خواهد داشت. دانش جدید ساخته میشود و میتواند به بینشهای جدید منجر شود و چالشهایی را برای مجموعه ذهنی موجود ایجاد کند. این مهارت مدیریت است که برای حفظ ارتباطات خوب و قابل اعتماد لازم است؛ مدیریتی که پروژه را در مسیر خود نگه میدارد و در عین حال چشم انداز محدودی را در نظر نمیگیرد.
هنگام فکر کردن به تمرین طراحی صنعتی، در نظر گرفتن سطوح ادراکی مختلف مفید است. برخی جنبههای گستردهای وجود دارد که باید توسط همه مدیران درک شود؛ این موارد عبارتند از: شناخت دامنه مهارت طراحان صنعتی؛ دانستن اینکه طراحی و خلاقیت در چه جنبههایی با هم تفاوت دارند؛ دانستن اینکه طراحی صنعتی از چه راههایی میتواند به پایگاه دانش سازمان کمک کند.
اطلاع از جزئیات بیشتر میتواند مفید باشد، اما اگر مدیری مستقیماً پروژههای توسعه محصول جدید را راه اندازی میکند، اطلاع از این جزئیات ضروری است. این موارد باید شامل دانش کامل از مسائل مدیریت طراحی و درک عملی از مراحل یک فرآیند طراحی باشد، به طوری که بتوان یک برنامه مؤثر ترسیم کرد. همچنین مدیریت بایستی توانایی خوبی در ایجاد انگیزه در دیگران داشته باشد تا در صورت مواجهه با ابهام، بتواند بحران پیش آمده را مدیریت کند.
این میزان از دانش در سراسر سازمان ضروری است. در صورتی که فرآیند طراحی صنعتی به درستی پیاده نشود، میتواند به اشتباهات پرهزینهای منجر شود. یکی از دلایل این امر آن است که طراحی صنعتی فعالیتی است که افراد زیادی در سراسر یک سازمان در آن شرکت دارند. هنگامی که طراحی صنعتی به خوبی مدیریت شود، میتواند یک فعالیت غنی و با ارزش باشد و سهم قابل توجهی در نوآوری یک شرکت داشته باشد. برای موفقیت در اجرای فرآیند طراحی صنعتی، بررسی موارد زیر ضروری است؛
• یک چارچوب یا خط مشی طراحی صنعتی باید برای هر شرکتی تنظیم شود (نمیتوان این چارچوب را به طور کامل خریداری کرد.)
• اگر ساختار مناسبی برای مدیریت اجرا وجود ندارد، از یک سیاست یا چارچوب طراحی انتظار موفقیت نداشته باشید.
• اگر شرکت ابزار کافی برای مدیریت یکپارچه اطلاعات را نداشته باشد، از متخصصان طراحی صنعتی انتظار نداشته باشید که نیازهای شرکت را درک کرده باشند.
فهرست مطالب
• تعاریف طراحی و ریشههای طراحی صنعتی
• طراحی صنعتی و نوآوری
• نقش دیگر اعضا به غیر از طراحان در طراحی صنعتی
• تأثیرات ساختار سازمان بر طراحی
• ساختار و یکپارچگی طراحی
• هر فرد در شرکت چقدر باید درباره طراحی بداند؟
• یک مکانیسم خوب برای بازنگری و بهبود طراحی
• استفاده از گروههای بحث برای ایجاد تفاهم
• معرفی توالیهای فرآیند طراحی
• موقعیتهایی برای استفاده از توالیهای فرآیند طراحی
• مزایای یادگیری نحوه استفاده از طراحی صنعتی در شرکت شما
تعاریف طراحی و ریشههای طراحی صنعتی
طراحی اشیاء قابل لمس به آسانی درک میشود، اشیائی مانند اتومبیل، کامپیوتر، لباس، مبلمان، رستوران و مغازه. اکثر مردم از این کلمه هم برای عملکرد و هم برای ظاهر استفاده میکنند.
کمتر احتمال دارد که از این کلمه در معنای برنامه ریزی آن استفاده کنیم، که اولین معنایی است که در فرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد آمده است، جایی که یک صفحه کامل به معانی مختلف آن اختصاص داده شده است.”یک طرح ذهنی که برای اجرای بعدی در نظر گرفته شده است” یکی از این تعاریف است، تعریفی دیگر “ارائه طرح اولیه برای یک تصویر یا اثر هنری” است. همه معانی فرهنگ لغت برای این کلمه، بیشتر دلالت بر فرآیند دارند تا به اشیاء قابل لمس، و بسیاری از نویسندگان در حوزه طراحی اشاره میکنند که “طراحی همواره بخشی از یک فرآیند بزرگتر بوده است.” مطمئناً این تعریف در مورد طراحی صنعتی که بخشی از فرآیند تولید است صادق است. این اختلافات در معانی این کلمه، به این معنی است که طراحی صنعتی در طول زمان به دلیل تغییرات در چارچوب اجتماعی-اقتصادی تغییر کرده است.
“بنابراین تفاوت بین یک الگوساز قرن هفدهمی و یک طراح صنعتی مدرن در بکارگیری خلاقیت در فعالیتهایشان کمتر است تا محدودیتهای اقتصادی، فناوری و اجتماعی که در آن فعالیت میکنند.” اسپارک
جنبههای خلاقانه طراحی صنعتی در موارد زیر به خوبی توضیح داده شده است:
“به عنوان مثال، موتور یک دریل برقی ممکن است اساساً مشابه موتور مورد استفاده برای دیگر ابزارهای تولید شده توسط همان شرکت باشد. بنابراین شکل و ترکیب موتور ثابت است. طراح مسئولیت طراحی محفظه (پوشش اطراف موتور) را دارد. شکل محفظه نه تنها کاربرد دستگاه را معرفی میکند بلکه باید مکانیسم داخلی و هدف و ویژگی عملیات حفاری را نیز بیان کند. به عنوان هنرمند در صنعت، طراح باید مراقب باشد که هم فرم و هم مواد، این الزامات را برآورده کنند. خود عملکرد از این ملاحظات زیبایی شناختی خالی نیست: بخشی از عملکرد هر ابزار این است که شبیه آنچه باید باشد به نظر برسد.” کاپلان، ص 126 – 127.
در اینجا مهم است که در نظر بگیریم چه چیزی طراحی صنعتی را از طراحی مهندسی جدا میکند. متن بالا ما را قادر میسازد تا به برخی از تفاوتها فکر کنیم و نشان میدهد که احتمالاً همپوشانی بین این دو وجود دارد. طراحان مهندسی، موتوری را برای دریل برقی تصور میکردند، بنابراین میتوانیم مشاهده کنیم که ارتباط بین این دو ممکن است سودمند باشد. گستره طراحی مهندسی را میتوان به شرح زیر توصیف کرد:
توسعه یک محصول از مفهوم فنی آن تا طراحی جزئیات، و طراحی فرآیندهای ساخت و ابزارهای مربوطه.
طراحی صنعتی را میتوان به عنوان بخشی از طراحی مهندسی یا به صورت موازی با طراحی مهندسی در نظر گرفت. با این حال، زمانی که فعالیت طراحی صنعتی درگیر دغدغههای زیباییشناختی و ظاهری یک محصول باشد، میتوان آن را به موازات فعالیت بازاریابی و برند سازی در نظر گرفت. در اینجا پاسخ درست یا غلط وجود ندارد، اما این موضوع مهمی است زیرا ابهامات و سوء تفاهمهای زیادی وجود دارد. این سوء تفاهمها باعث استفاده ناکارآمد از طراحی صنعتی میشود.
ما نمیتوانیم به خصوصیات طراحی صنعتی و طراحی مهندسی برای فهرستبندی تفاوتهای آنها تکیه کنیم. یکی از دلایل این امر متفاوت در نحوه آموزش آنها است که رویکردها یا طرز فکرهای نسبتا متفاوتی را ایجاد میکند. مهندسی در درجه اول به عنوان یک علم تدریس میشود، در حالی که طراحی صنعتی در درجه اول به عنوان یک هنر تدریس میشود. زیربنای فلسفی آنها کاملاً متضاد است. یکی از مفسران آموزش، مهندسان را به عنوان “آموزش دانشمندان برای تحقیق در مورد مسائل مهندسی” توصیف کرده است. او ترجیح میدهد مهندسان را به عنوان افرادی “درگیر با طراحی مصنوعات” ببیند. با این حال، دسته بندی میان این دو مفهوم به اندازه کافی ملموس است به طوری که اگر شرکتها و مدیران آنها میخواهند نتایج خوبی را تضمین کنند، باید تفاوتهای بین این دو را مدیریت کنند.
درک اینکه چگونه استفاده از طراحی صنعتی برای اولین بار در تولید به شیوه مدرن بکار گرفته شد مفید است، زیرا با این آگاهی میتوانیم چگونگی تبدیل این تخصص به آنچه هست را درک کنیم. فلسفه آموزشی که زیربنای طراحی صنعتی است در اصل آلمانی است و در مدرسه باهاوس در اوایل دهه 1920 توسعه یافت. عمل طراحی صنعتی در پاسخ به یک مشکل تجاری که شرکتهای آمریکایی در دهه 30 با آن مواجه بودند رشد کرد. مقالهای در مجله فورچن فوریه 1934 این موضوع را به خوبی نشان میدهد:
“به عنوان یک پدیده، طراح صنعتی به وجود آمد تا تولید انبوه را به جایی رساند، که صنایع یکی پس از دیگری بدون بهرهمندی از طراحی مهندسی، محصولات خود را با تولیدکنندگان دیگر مطابقت دهند و در نتیجه بازار را پر کنند.”
در واقع، موفقیت طراحی صنعتی به توانایی آن در کمک به تولیدکننده برای متمایز کردن محصول خود، زمانی که فناوری آن محصول تازگی خود را از دست داده بود، بستگی داشت. و شکلی از نوآوری محصول و بازار را ایجاد کرد که قبلاً ناشناخته بود.
طراحی صنعتی و نوآوری
طراحی صنعتی نهایتاً بخشی از نوآوری است. همان طور که در بالا ذکر شد، طراحی صنعتی مهمترین سهم خود را در تمایز محصولات مشابه با متفاوت جلوه دادن آنها در رنگ و ظاهر، یا با تقویت جزئیات و ویژگیهای اضافی آنها انجام میدهد. در نوآوریهای رادیکالتر که در آنها فناوریهای جدید دخالت دارند، طراحی صنعتی معمولاً نقش محوری کمتری دارد؛ زیرا نوآوری توسط عملکرد محصول جدید ارائه میشود. البته مواردی که فناوری جدید باید برای مصرف کنندگان خوشایندتر شود، مجدداً نقش طراحی صنعتی در مرکز توجه قرار میگیرد. نمونهای از چنین محصولاتی در حوزههای فناوری پزشکی دیده میشود، در جایی که بیماران نیاز به اعتماد به ماشینها و روشهای جدید دارند.
اگر به سهم عمده طراحی صنعتی توجه کنید، با نمونههایی از جمله افزایش تنوع در لپتاپها و افزایش تعداد لوازم الکترونیکی مصرفی کوچک برای خانهها مواجه میشوید، جایی که رنگ و ظاهر در حال تبدیل شدن به وجه تمایز محصولات هستند. همه این تلاشها، تنوع بازار و در نتیجه گزینههای انتخاب برای مصرف کننده را افزایش میدهند؛ ولی یک بخش واقعاً جدید را در بازار ایجاد نمیکنند. با این حال، یک محصول استثنا که به این موفقیت دست یافت، محصول “اولین سونی من” بود. این محصول در واقع یک بسته بندی جدید برای محصولات سونی ویژه کودکان خردسال بود. واکمن سونی در رنگهای روشن با کنترلهای بزرگتر و قویتر بازسازی شد. این تغییر بازار جدیدی را در محصولات شخصی الکترونیکی ویژه کودکان خردسال ایجاد کرد.
به این ترتیب، استفاده از طراحی صنعتی به عملکرد اقتصادی کمک میکند و شرکتها، سرمایه گذاران و دولتها باید اهمیت سرمایه گذاری در بخش طراحی صنعتی را برای فرآیند نوآوری درک کنند. هزینههای طراحی در قالب هزینههای تحقیق و توسعه بهعنوان یک سرمایهگذاری استراتژیک برای شرکتها طبقه بندی میشوند، با این حال، فقدان تکنیکهای ماهرانه در صرف هزینههای طراحی، اغلب سرمایهگذاری در این بخش را متوقف میکند. تکنیکهای ارزیابی پروژه و مسائل مربوط به رویههای مالی و حسابداری، نیاز به تحلیلهای دقیقی دارند. برای مثال، تکنیکهای مالی که برای ارزشگذاری گزینهها در بازارهای مالی استفاده میشوند، به ندرت در زمینههای کلان به کار میروند. مزایای هزینههای طراحی به طور سیستماتیک در بین شرکتها و در نتیجه کل اقتصاد کم ارزشتر تلقی میشود.
تصمیم گیری در مورد توسعه محصول جدید اغلب در سطح هیئت مدیره در شرکتها گرفته میشود. اما بسیاری از مدیران فاقد دانش طراحی صنعتی هستند و این امر ایجاد یک دیدگاه مشترک از استراتژی محصول جدید را به ویژه در بین مدیران با پیشینههای متفاوت دشوار میکند. در واقع، نیاز به یکپارچه سازی دانش، عموماً مورد تاکید قرار نمیگیرد و در نتیجه اغلب استراتژی بهینه اتخاذ نمیگردد.
نقش دیگر اعضا به غیر از طراحان در طراحی صنعتی
یک محیط نوآوری مؤثر، شامل سیستمها و تکنیکهای ارتباطی متقابل با کارکردی خوب برای به اشتراک گذاشتن و ارزیابی دانش و تجربیات است. همچنین، یک روش رسمی برای ایجاد امکان پیشرفت پروژهها از مفهوم اولیه تا تکمیل نهایی، حذف به موقع پروژههایی است که نمره کافی را کسب نمیکنند. طراحی صنعتی به عنوان بخشی از نوآوری نیازمند همین شرایط است. در نظر گرفتن طراحی صنعتی به عنوان یک عنصر جداگانه در شرکت اشتباه است. مثل این است که تصور کنیم دغدغه پول در یک شرکت فقط متعلق به کارکنان بخش مالی و حسابداری است. هماهنگی میان طراحان متخصص و سایر الزامات محصول، یک مسئولیت کلیدی در مدیریت شرکت است. مدیریت باید اطمینان حاصل کند که میان آنچه توسط طراحان صنعتی پیشنهاد میشود و تواناییهای شرکت برای ساخت و فروش محصول، تناسب خوبی وجود دارد. بنابراین به طور همزمان هم طراحان باید در نظر گرفته شوند و هم تولیدکنندگان و بازاریابان مورد توجه قرار گیرند. هر کدام از این واحدها یک واقعیت متفاوت، اما به یک اندازه نیازها و شرایط مؤثری دارند.
“ما معتقدیم که در واقع بیش از دو واقعیت متمایز طراحی در بیشتر سازمانها وجود دارد. طراحان مهندسی، طراحان صنعتی، و دیگر افراد مانند ارگونومیستها یا مهندسان فاکتورهای انسانی. همچنین افراد دیگری از جمله افرادی از گروه بازاریابی و تولید (یا عملیات)، و مهمتر از همه، افرادی در مدیریت سیستم وجود دارند که در فرآیند توسعه محصول جدید درگیر هستند. هر کدام از این افراد دیدگاه متفاوتی از ماهیت، هدف و ارزش طراحی را ارائه میدهند.” دوماس و مینتزبرگ 91.
تأثیرات ساختار سازمان بر طراحی
ما باید یکپارچگی در واقعیتهای مختلف طراحی را بهبود بخشیم، اما ساختار اکثر شرکتها در رابطه با طراحی صنعتی این کار را بسیار دشوار میکند.
اگر طراحی صنعتی به عنوانی یکی از مسئولیتهای تیم بازاریابی در نظر گرفته شود و تیم بازاریابی خدمات خلاقانه یک مشاور طراحی صنعتی را برای یک پروژه خاص خریداری کند، ما این ساختار را کاملاً متفاوت از زمانی در نظر خواهیم گرفت که طراحی صنعتی بخشی از مسئولیتهای گروه تولید باشد و ما گروهی از مهندسانی داشته باشیم که در یک استودیوی کوچک کار میکنند و طراحی محصول را به صورت روزانه انجام میدهند.
سه شکل ساختاری اصلی برای فرآیند طراحی وجود دارد، یکی جایی است که تنها یک واحد، کنترل فرآیند طراحی را در دست دارد، دیگری جایی است که فرآیند طراحی، توسط چند واحد جداگانه که معمولاً واحدهای طراحی صنعتی و مهندسی هستند، صورت میگیرد، و سومی جایی است که یکی از این واحدهای جداگانه بر دیگری غالب است. ساختار چهارمی نیز وجود دارد، که اگرچه اغلب دیده نمیشود، جایی است که واحدها، به عنوان مثال واحدهای بازاریابی و تحقیق و توسعه، کنترل طراحی را به اشتراک میگذارند.
در دسته دوم، واحدهای جداگانه طراحی اغلب در صنایعی با طراحیهای پرچمدار یافت میشوند، که محصولاتی بالغ هستند که دوره جذابیت آنها تثبیت شده است به طوری که تولیدکنندگان تنها سعی دارند تا اجزای آنها را استاندارد کنند؛ خودکار، خودرو، دستگاه نمایش ویدئو و به طور ویژه لپتاپ از این دسته محصولات هستند. در چنین محصولاتی ساختار محصول به حوزه وظایف واحدهای مختلف طراحی تجزیه میشود. با این کار، مدیریت یک سری تغییرات برای زیباتر کردن یک برند یا محصول سادهتر میشود. حوزه طراحی صنعتی و طراحی خودرو یک مثال خوب از این نوع مدیریت است؛ ساختارهای اساسی در این طرحها ثابت میماند و طراحان بخشهای مختلف میدانند که از یکدیگر چه انتظارهایی باید داشته باشند؛ بنابراین میتوانند کار خود را تا حد زیادی در انزوا ادامه دهند. در نتیجه میتوانند تخصصهای خود را افزایش دهند و واقعیت طراحی خاص خود را دوباره تقویت کنند.
این مدل اغلب برای طراحان و مدیران بسیار آرامش بخش است، اما مدلی نیست که نوآوری واقعی را تشویق کند. نوآوری تمایل دارد از دودکشهای جداگانه بیرون بیاید. با این وجود، این شکل از ساختار فرآیند طراحی، شرکتهای بسیار موفقی را ایجاد کرده است و نباید از آن غفلت شود.
در گذشته، زمانی که ایرادات این مدل برای اولین بار شناسایی شد، برخی از شرکتها یک ساختار جایگزین را امتحان کردند. به این صورت که مهمترین جنبه طراحی مشخص شده و بیشترین قدرت در تصمیم گیریها به گروهی که مسئولیت این وجه را بر عهده دارد واگذار میگردد. برای مدتی فورد سعی کرد نقش غالب در فرآیندهای طراحی صنعتی را بر عهده طراحان صنعتی، یا سبکشناسان که اغلب در صنعت خودرو شناخته میشوند، قرار دهد، و طرح اولیه را با سایر طراحان مهندسی، که باید با آن هماهنگ شوند، توسعه دهد. با این حال، وضعیت معکوس به طور معمول بیشتر دیده میشود، جایی که مهندسان بر فرآیند تسلط دارند و خدمات طراحی صنعتی خریداری میشود تا محصول مهندسان را در نوعی پوسته زیبا بپیچند که تضمین میکند همه چیز جذاب و “کاربر پسند” باشد.
در حالت تعادل، مسلط کردن یک گروه طراحی بر دیگری، واقعیت طراحی را نامتعادل میکند، و بنابراین بعید است که یک مدل پایدار برای موفقیت باشد. این یک شکل ساختاری است که بهتر است از آن اجتناب شود، زیرا با آشکار شدن مشکلات در طراحی اولیه، تنها چاره این است که آنها را برای طراحی مجدد به عقب برگردانیم که به ناچار منجر به تاخیرهای پرهزینه میشود.
ساختار و یکپارچگی طراحی
از آنجایی که جریان کلی در تمام صنایع به سمت ساختارهای سادهتر، با سلسله مراتب کمتر و تأکید بر کار تیمی و متقابل میباشد، ظرفیت یکپارچه سازی طراحی صنعتی وجود دارد. برای دستیابی به یکپارچگی، در نظر گرفتن ساختار طراحی تعاملی، ضرورت مییابد. در این شرایط، ساختار اساسی شرکت کمتر تأثیرگذار است؛ زیرا یک ماهیت طراحی، همه عملکردها را در بر میگیرد. در این ماهیت طراحی، متخصصان طراحی صنعتی به دلیل قابلیتهای خاص خود مورد احترام هستند و به نوبه خود، این متخصصان به تخصص طراحی مدیران کل احترام میگذارند. در واقع، این مدیران هستند که طراحان عملی محصولات متناسب با بازار هستند.
در این ماهیت طراحی، طراحی به عنوان یک فعالیت خاص که توسط یک فرد یا واحد خاصی انجام میشود شناخته نمیشود. بلکه بیشتر به عنوان ساختاری شبیه به یک چتر توصیف میشود. در مرکز چتر، فعالیتهای تخصصی طراحی، واحدهای طراحی صنعتی و مهندسی قرار دارد و از آنجایی که این موارد بیشتر به چشم میآیند، میتوان از آنها به عنوان “طراحی بصری” یاد کرد. در کنار این موارد، واحدهای بازاریابی و تولید که نیازهای فرآیندهای تولید و مشتریان را به هم مرتبط میکنند، در زیر چتر جای دارند. مدیر کل، که وظیفه او اطمینان از سطوح مناسب همکاری بین واحدهای تخصصی مختلف و ایجاد تناسب در تمام ابعاد محصول، فرآیند و محتوا است، همه این واحدها را در کنار هم نگه میدارد. تمام این فعالیتها که مدیران در جریان تصمیمگیریهای خود در مورد طراحی انجام میدهند را میتوان “طراحی ساکت” نامید.
نمایش چتر طراحی
با این ساختار، طراحی صرفاً به یک فعالیت در فرآیند توسعه محصول جدید تبدیل نمیشود، بلکه به تناسب میان همه فعالیتهایی منجر میشود که بر عملکرد و ظاهر محصول تأثیر میگذارند. بنابراین به عنوان وسیلهای برای کاوش و مدیریت ابعاد مختلف طراحی و رابطهای مختلف آن ظاهر میشود به طوری که چندین ماهیت مختلف در یک محصول یکپارچه ترکیب میشوند.
اتخاذ استعاره چتر، راهی نسبتاً مقبول برای معرفی پیشرفتها در فعالیتهای طراحی صنعتی فراهم میکند، زیرا به یک دوره طولانی تغییر سازمان نیاز ندارد. علاوه بر این، احتمال تولید سریع یک محصول بهبودیافته زیاد است که به نوبه خود روحیه و انگیزه را افزایش میدهد.
برخورد با ماهیتهای مختلف طراحی ممکن است در ابتدا ناراحت کننده باشد. اما هنگامی که یکپارچه سازی شروع میشود، یک ماهیت طراحی مشترک میتواند غنی و با ارزش باشد و رابطهایی که زمانی مشکل ساز بودند به فرصت تبدیل شوند.
هر فرد در شرکت چقدر باید درباره طراحی بداند؟
برای کمک به مشارکت همه اعضای شرکت در هماهنگی فعالیتهای طراحی زیر یک چتر، همه باید برخی از اصول اولیه طراحی را بدانند؛ که از تیم مدیریت ارشد شروع شده و سپس در تمام سطوح شرکت گسترش مییابد.
• شباهتها و تفاوتهای طراحی و خلاقیت در چیست؟
• شرکت باید بداند که “چگونه اتفاق میافتد؟”، بنابراین باید بر دانش جدید و طراحی مسلط باشد.
• چگونه مجموعه ذهنی موجود میتواند با دانش طراحی جدید به چالش کشیده شود؟
طراحی و خلاقیت
طراحی و خلاقیت وجوه مشترکی دارند اما یکسان نیستند. مراحل اولیه خلاقیت همراه با وجود ایدههای ضمنی نسبتاً مبهم، تفکرات واگرای فراوان، تحمل ابهامات و استفاده از شهود شناخته میشود. همچنین نیاز به آزمایش و تکرار یا تفکر مجدد وجود دارد. در مراحل اولیه طراحی، ایدهها به سرعت جای خود را به ایجاد یک مفهوم قوی یا چشم انداز مشترک میدهند که برای امکان سنجی آزمایش میشود. در مراحل بعدی خلاقیت، ایدههای دقیقتر و صریحتر، گرایش به تفکر همگرا، استفاده بیشتر از تحلیل و توجه به آزمونهایی که سازگاری را ثابت میکنند، مشاهده میشود. مراحل بعدی طراحی به ملاحظات قابلیتها در موضوعاتی مانند تولید و بازار و پذیرش مشتری پرداخته میشود. مشاهده میشود که مراحل اولیه طراحی هر دو مرحله خلاقیت را در بر میگیرند، در حالی که مراحل بعدی طراحی فقط مراحل نهایی خلاقیت را در بر میگیرند.
اکثریت افراد توانایی خلاق بودن را دارند و در نتیجه در فرآیندهای طراحی مشارکت میکنند. اما شایان ذکر است که تفاوت در سبکهای تفکر بهتر میتواند تأثیر بگذارد و افراد راحتتر میتوانند در این فرآیند کمک کنند. دو مجموعه گسترده از ترجیحات در سبکهای تفکر وجود دارد: ترجیح حقایق، تاریخ و تجربه، یا ترجیح برای استعاره، تصویرسازی و شهود. افرادی که مجموعه اول برای آنها ارجح است با جنبههای دانش صریح در اندازهگیری، کنترلها، فرآیندها و مشخصات راحتتر هستند. افرادی که مجذوب مجموعه دوم میشوند با دانش ضمنی در گفتمان، ایدهها، ابهامات و ظهور یا تکامل راحتترند. برای دستیابی به یک فرآیند طراحی صنعتی متعادل، هر دو جنبه ضروری است.
بسیار ساده انگارانه است که تصور کنیم اکثر طراحان صنعتی از اردوگاه دانش ضمنی و اکثر مهندسان از اردوگاه دانش صریح آمدهاند. همان طور که تصور آنکه مدیران خلاق نیستند، بسیار ساده انگارانه است؛ در واقع هر سازمانی ترکیبی از ترجیحات فکری خواهد داشت.
با این حال، آنچه نیاز به توجه دارد این است که چگونه از دانش در شرکت حداکثر استفاده را ببریم. تشویق افراد برای گویا کردن تخیلاتشان مهم است. تخیل یک قوه ذهنی است که با استفاده بهبود مییابد. در حالی که همه ما فکر میکنیم معنی این کلمه را میدانیم، در نظر گرفتن تعریف آن مفید است. تخیل عبارت است از: “توانایی ذهنی برای شکل دادن به تصاویر و مفاهیمی که در قالب حواس قابل ارائه نیستند.” برای یک شرکت ارزش گذاری بر این مهارت در نیروی کار خود، گامی مهم در بهبود قابلیت طراحی است. به خصوص اگر با استفاده از بینش همراه باشد که عبارت است از: “یک فعالیت ذهنی سریع که روابط را دوباره رمزگذاری میکند و فرد را قادر میسازد از منظری متفاوت ببیند” و بنابراین پذیرای روشهای جدید تفکر و عمل باشد. تخیل و بینش ابزارهای مهمی را در خلق دانش جدید و طرحهای جدید تشکیل میدهند.
تسلط بر دانش جدید، طراحی و روابط
نوناکا و تاکوچی در کتاب خود، با عنوان “شرکت خلق دانش”، اشاره میکنند که:
“فرآیند توسعه محصول جدید، هسته اصلی ایجاد دانش جدید سازمانی است.”
دانش سازمانی را میتوان به صورت زیر توصیف کرد:
• دانش عمیقی که قابلیتهای اصلی و به عبارت دیگر دانش فنی را در اختیار سازمان قرار میدهد.
• فرآیندهایی که “روشی که ما در اینجا کارها را انجام میدهیم” را فراهم میکند.
• جذب انتخابی چیزهای جدید از محیط خارجی که به سیستم ارزش تغذیه میشوند.
اگر راههای مختلفی که یک شرکت ممکن است از طراحی استفاده کند را لیست کنیم، میتوانیم با وضوح بیشتری مفهوم جمله نوناکا و تاگوچی را درک کنیم. لیست زیر برای این کار نسبتاً جامع است:
• برای بستهبندی مجدد برندهای موجود
• برای تغییر ظاهر محصولات موجود
• برای اطمینان از عملکرد در رابطهای کاربری
• برای کاهش پیچیدگی اجزا
• برای تولیدات با فناوری رادیکال
• برای تصور محصولات و بازارهای آینده
• برای تکامل فرآیندهای تولید
• برای ایجاد نمونههای اولیه برای آزمایش
با بکارگیری هر یک از این موارد، حجم زیادی دانش جدید در شرکت ایجاد میکنیم. برخی از این دانش قابلیت طبقهبندی به صورت مدون در شرکت را دارند، در حالی که برخی به طور ضمنی ایجاد میشوند و مستند کردن یا قرار دادن آنها در پایگاه داده تقریبا غیرممکن است. با این وجود، ما باید درک کنیم که هر دوی این دسته دانشها هم در داخل و هم در اطراف شرکت فیلتر شوند.
مدیریت مجموعه ذهنی موجود
“بینشهای جدید عملی نمیشوند، زیرا با تصاویر عمیق درونی از نحوه عملکرد جهان در تضاد هستند، تصاویری که ما را به شیوههای آشنای تفکر و عمل محدود میکنند.” پیتر سنگه
قبلاً اهمیت ایجاد یک ماهیت طراحی مشترک را در نظر گرفتیم؛ در حالی که متعهد شدن به بکارگیری آن بسیار آسان است، دستیابی به نتایج مثبت آن بسیار دشوار است. تکنیکهایی که امکان بحث آزاد را فراهم میکنند، مهم هستند، که بهویژه برای ظهور ضمنی دانش بسیار مهم است. دلیل این امر آن است که: افراد با مدلهای ذهنی متفاوت میتوانند یک رویداد را مشاهده و آن را به شیوههای متفاوت توصیف کنند. آنها با جزئیات مختلف به موضوع توجه میکنند. بحثهای قبلی ما در مورد استفاده از تخیل و بینش در اینجا نیز صدق میکند، زیرا آنها به ما کمک میکنند تا خود را به جای دیگران قرار دهیم و برای بهرهمندی از تنوع موجود در همکاران، مشتریان و تامین کنندگان، ضروری است.
تنوع اگر به درستی شناخته شود اثر مثبت دارد، اما زمانی که مفروضات به شکل ضمنی و بدون آگاهی مشترک وجود داشته باشد موقعیتهایی پیش میآید که در آن گروهی از افراد میتوانند باور کنند که به توافق رسیدهاند و بعداً متوجه میشوند که همه آنها بر سر چیزهای متفاوتی موافق بوده اند. این یک خطر در پروژههای طراحی صنعتی است، به ویژه نوع پیچیدهتر پروژه که شامل تخصصها و زنجیرههای مختلف تامین کنندگان است. زمانی که ماهیت طراحی مشترک باید در شرکتهای مختلفی که در ساخت اجزای یک محصول مشغول هستند ایجاد شود، شرایط چالش برانگیزی پیش میآید.
پروفسور دوروتی لئونارد، نویسنده حوزه مدیریت، در توصیف خود از “پایداریهای مرکزی” به مشکلات ذهنیت اشاره میکند. این شرایطی است که نقاط قوت اصلی شرکت به دلیل اینکه در طول سالها مورد غفلت قرار گرفتهاند، دیگر نقاط قوت محسوب نمیشوند. ناگهان شرکت در عرصهای که همیشه عملکرد خوبی داشته است، شکست را تجربه میکند. حتی نقاط قوت یک شرکت باید به طور منظم مورد بررسی قرار گیرد و رویه شرکت تنظیم و به روز نگه داشته شود.
برنامههای زیادی وجود دارد که به یک شرکت کمک میکند تا عملکرد خود را در فرآیند نوآوری و کیفیت محصول بررسی کند. با این حال، طراحی صنعتی به اندازه کافی با این برنامهها همگام و یکپارچه نشده است. برنامههای مشابهی برای طراحی صنعتی وجود ندارد و مسلماً، اگر چنین برنامههایی وجود داشت، ممکن است اتخاذ رویه بازبینی رسمی دیگری منطقی نباشد، زیرا همه آنها از نظر زمان مدیریت، گران هستند.
ذهنیتی که قصد بررسی و سنجش هر جنبهای از فرآیند مدیریت را دارد به همان اندازه مشکل ساز است که معتقد است هیچ چیز نباید مورد بازبینی و سنجش قرار گیرد. بنابراین منطقی است که یک مکانیسم ساده برای بازنگری رویه طراحی صنعتی اتخاذ کنیم و به دنبال راهی برای تطبیق آن با مکانیسمهای رسمی بررسی فرآیند منظم که از قبل وجود دارد، بگردیم. در بخش بعدی در پی یافتن راهی برای دستیابی به روشی برای بررسی عملکرد طراحی صنعتی و نحوه استفاده از این روش برای بهبود مناطق هدف هستیم.
یک مکانیسم خوب برای بازنگری و بهبود طراحی
در ابتدا با چند نکته کلی شروع میکنیم؛ اولاً، مهم است که هدف کلی یک بررسی را در نظر داشته باشید. بازنگری به همراه یادگیری از گذشته و پیشبینی فعالانه آینده به بهتر شدن آینده کمک میکند.
در طراحی صنعتی تأکید بیش از حد بر عناصر قابل اندازهگیری، مانند تعداد یادداشتهای تغییر در هر پروژه، میتواند از ارزیابی مسائل نرم مانند ارتباط خوب جلوگیری کند. گروهی از متخصصان در زمینه ارزیابی تولید و توسعه، در مطالعهای که در مورد ارزیابی طراحی محصول انجام دادند، متوجه شدند که به راحتی میتوان به دام استفاده از معیارهای کلاسیک بهرهوری، هزینه، کیفیت و زمان افتاد.
“یک پروژه توسعه منظم و ساختاریافته ممکن است روی کاغذ عالی به نظر برسد، اما اگر برای این بهبود مناظرات بین اعضای شرکت فدا شده باشد، ممکن است هزینه زیادی در جای دیگری پرداخت شود.”
این گروه همچنین ارتباطات بین عملکرد واحدهای مختلف و موفقیت کلی بازار را در نظر گرفت. آنها دریافتند که فرآیند توسعه محصول منظم، شاخص خوبی برای ارزیابی عملکرد بازار نیست. از طرفی یادآور میشوند که این بدان معنا نیست که یک فرآیند نامنظم احتمال موفقیت بیشتری دارد!
اعلان یک بیانیه در مورد محتوای طراحی صنعتی، یک نقطه شروع ضروری است. بیانیه زیر دستاوردهای این سند را خلاصه میکند.
طراحی صنعتی شامل تصور فعالانه و پیشبینی آینده است، که میتواند با شناسایی نیازهای مشتری یا یک فرصت در بازار آغاز شود؛ یا میتواند از دانش علمی یا فناوری جدید و تجزیه و تحلیل فرصتهایی که چنین دانشی میتواند ایجاد کند شروع گردد.
این فرآیند شامل یک سیستم پیچیده از تصمیمات است که اغلب توسط افراد مختلف با طرز فکرهای متفاوت، بسته به دانش و مهارتهای تخصصی آنها بنابه عملکردی که در شرکت دارند، گرفته میشود. این فرآیند نه هموار و نه خطی است؛ بلکه با یک بازار پویا و محیط تکنولوژیک با موارد جدید سروکار دارد. پیوسته مجبور است اطلاعات جدید را در مسیر خود تطبیق داده و در خود جای دهد.
استفاده از گروههای بحث برای ایجاد تفاهم
همچنین هنگام شروع بررسی طراحی صنعتی، خوب است که مجموعهای از سؤالات طرح شود که میتوان از آنها برای بحث استفاده کرد تا درک مشترکی از موضوعات ایجاد گردد. سؤالات میتوانند با گروهی از افرادی که وظایفشان به طور گسترده با فرآیند توسعه ارتباط دارد، مورد استفاده قرار گیرند. این گروه تا حد امکان بایستی دارای نظام هماهنگ متقابل باشد. (افراد مسئول در بخش امور مالی را حذف نکنید!)
این مجموعه سوالات، معمولاً گسترده هستند، اما همیشه باید حول موضوع طراحی صنعتی متمرکز باشد:
• آیا معیارهای مورد استفاده در طراحی صنعتی با اهداف استراتژی کسب و کار مطابقت دارد؟
• تصمیمات چگونه هماهنگ میشوند؟
• چه کسی مسئول تضمین هماهنگیها است؟
• آیا تجربه مشتری از محصولات پایدار و منسجم است؟
• آیا ارزش فهم مشتری بهینه شده است؟
• انتظارات و ارزشهای پایگاه مشتریان ما در 5 یا 10 سال آینده چگونه خواهد بود؟
• چگونه ممکن است خطوط تولید ما تغییر کند؟
• تاثیر فناوریهای جدید چه خواهد بود؟
• چه کسی مسئول پیش بینی شکل آینده محصولات و خدمات ما است؟
معرفی توالیهای فرآیند طراحی
با ادامه بحث، موارد زیادی وجود خواهد داشت که در مورد آنها اختلاف نظرها بالا میگیرد. به یاد داشته باشید که تنوع چیز خوبی است، اگر بتوان آنها را همگرا کرده و اختلاف نظرها را ارزیابی و ارزش گذاری کرد. ثبت حواشی مناظرات بسیار مهم است. حتی از طریق پرسش سوالاتی غیر صریح مانند سؤالات بالا، یک گروه میتواند بینشهایی در مورد اینکه چه پیشرفتهایی ممکن ایجاد شود به دست بیاورد. اما اگر از یک نمودار ساده که برای مدتی به دنبالهای از فعالیتها در طراحی صنعتی نگاه میکند استفاده شود، این بینشها مفیدتر خواهند بود.
این مرحله به افراد کمک میکند تا ببینند که چگونه سهم خود را در کل فرآیند طراحی صنعتی ادا میکنند. یک نمودار، صرفا وسیلهای است که هم به ساختار افکار و تجزیه و تحلیل آنها کمک میکند و هم برای تحلیل رویکرد موجود در طراحی صنعتی و در نظر گرفتن پیشرفتها مفید است.
نمودار زیر میتواند به عنوان ابزاری برای کمک به افکار در بحثها مورد استفاده قرار گیرد. این نمودار آن چه که در طول توالیهای فرآیند طراحی صنعتی رخ میدهد را به طور تقریبی عنوان میکند. همچنین بسیاری از مواردی که در ساخت و تولید محصول نقش دارند را تخمین میزند. کارکرد این ابزار تعجب آور نیست زیرا میدانیم که طراحی صنعتی، حتی اگر در دست یک مشاور خارجی باشد، بخشی از یک فعالیت بزرگتر است.
توالیهای فرآیند طراحی
این نمودار دارای هشت عنصر است، که به چهار عنصر با عنوان خروجی، و چهار عنصر با عنوان مسیرهای فرآیند اشاره میکند.
خروجیها عبارتند از:
• دانش و اطلاعات
• ایدههای جدید و گزارهها
• تنظیمات و مشخصات جدید
• کالاها و خدمات جدید
همه اینها به یک نتیجه ملموس اشاره دارند که قابل مشاهده و بحث است؛ ماهیت آنها یکسان نیست، اما همه آنها حضور فیزیکی دارند؛ حتی اگر دانش و اطلاعات در دادهها یا گزارشها ذخیره شده باشند، و کالاها یا خدمات توزیع و فروخته شده باشند.
مسیرهای فرآیند عبارتند از:
• مشاهده و جمعآوری
• تبدیل به فرم
• ترکیب برای ایجاد
• بهرهبرداری برای تولید
همه اینها به یک فرآیند یا یک سری فرآیندها اشاره دارند. مکانیابی و اندازهگیری دقیق آنها اغلب بسیار دشوار است؛ زیرا میتوان آنها را در جریان فعالیتهای دیگر انجام داد، که به ویژه در مورد دو مورد اول، که در آن بسیاری از غیر طراحان حضور دارند، چنین است.
سهم مدیران و متخصصان غیر طراح در فعالیتهای طراحی صنعتی صرفاً به این دلیل که اندازهگیری یا تعیین سهم آنها دشوارتر است، نباید نادیده گرفته شود.
به همین دلیل است که بر بحثها تاکید زیادی شده است. این نمودار به بهترین وجه توسط گروههای کوچکی از افراد استفاده میشود که با هم کار میکنند تا تجربیات، بینشها و نظرات خود را به اشتراک بگذارند. توالیها ممکن است به هر ترتیبی مورد بحث قرار گیرند و یک گروه ممکن است خود را به بحث در مورد چند توالی در هر جلسه محدود کند. عبارات (ایستگاههای) ذکر شده در زیر، جهتگیری گفتگوها و بحثها را ارائه میدهند و همچنین مشخصاتی از بهترین نحوه عملکرد را ارائه میدهند.
مدیریت گروههای بحث و هدف از ایستگاهها
یک شرکت ممکن است نیاز داشته باشد که تعدادی گروه بحث موازی داشته باشد. در این صورت، مهم است که که یک نماینده مسلط بر کل شرکت در هر گروه حضور داشته باشد. همچنین لازم است تا خلاصهای از جلسات تهیه شود تا همه گروههای بحث نتایج بحث خود را با یکدیگر به اشتراگ گذاشته و به نتایج مشتری دست یابند.
برای شروع کار گروههای بحث، خواندن تمام عناوین ذکر شده در زیر مفید است تا محتوای جامعی ارائه شده و به درک درستی از آنچه که اصولاً در هر توالی بایستی صورت گیرد، کمک کند. بنابراین گروهها را قادر میسازد تا دریابند که چگونه در شرکت خود به این فعالیتها در رابطه با پروژههای طراحی صنعتی روبرو شوند.
ایستگاه اول
به طور معمول، افرادی را در کارکردهای بازاریابی و تحقیق و توسعه محصول درگیر میکند که دادههای بازاری، اقتصادی و فنی مربوط به صنعت و محصولات آینده شرکت را جمع آوری میکنند. در شرکتهای کوچکتر، به جای یک گروه، یک فرد این فعالیتها را انجام میدهد.
مشاهده و جمعآوری دانش و اطلاعات
راهی وجود دارد که شرکت میتواند بازخوردهای عملی را در مورد احساس مشتریان خود درباره محصولات اخیرش، جمعآوری کند. این فرآیند شامل مشاهده نحوه استفاده مشتریان از محصول و طرح سؤالاتی درباره ویژگیهای مثبت و منفی محصول از دید مشتریان میباشد. قالبی در شرکت وجود دارد که با شرایطی سهل کننده، به ارائه تجربیات طراحان صنعتی کمک میکند. این قالب رسمی همچنین برای بررسی سایر اطلاعات، از جمله تغییرات اقتصادی و بازار، و فناوریهای جدید، به شیوهای متعادل و قابل دسترس راهکاری ارائه میدهد. این مکانیزم میتواند به صورت الکترونیکی، برای به اشتراک گذاشتن این موارد به طور گسترده در سراسر شرکت و همچنین در صورت لزوم برای تأمین کنندگان و شرکا طراحی شده باشد.
ایستگاه دوم
این ایستگاه به طور معمول، افراد بیشتری از طراحان متخصص را درگیر بازاریابی و تحقیق و توسعه محصول میکند. این افراد گرد هم میآیند تا یک تیم با کارکرد متقابل را برای تبدیل نیاز مشتری به محصول قابل ساخت تشکیل دهند.
تبدیل ایدهها و گزارههای جدید به فرم
راهی برای تشخیص ایدهها و گزارهها وجود دارد، چه در قالب یک مفهوم یا به هر شکل دیگری که مناسب شرکت ما باشد. ایدهها برای موفقیت بلند مدت حیاتی هستند و به عنوان فرصتهای سرمایهگذاری و پتانسیلهایی برای فعالیتهای مالی آینده شرکت شناخته میشوند. راهی برای ذخیره مفاهیمی که فوراً مورد استفاده قرار نمیگیرند وجود دارد تا در دسترس باشند و به راحتی فراموش یا نادیده گرفته نشوند.
ایستگاه سوم
شامل متخصصان طراحی صنعتی است که در حال حاضر به گروه گستردهتری از طراحان فنی و فرآیندی ملحق شدهاند که با هم یک تیم متمرکز اجرای پروژه را تشکیل میدهند. این احتمال وجود دارد که بازاریابان و سایرین اکنون زمان کمتری را با تیم صرف کنند، اما ممکن است در بررسیهای بازخورد اولیه بازار، مشارکت داشته باشند.
ترکیب برای ایجاد تنظیمات و مشخصات جدید
یک روش رسمی وجود دارد که تمام گزینههای مشخصات ایجاد شده، در یک مجمع بیطرفانه برای دوام کلی آنها بررسی میشوند. این راهی برای ارزیابی این موارد در چارچوب برنامه سرمایه گذاری فعلی و استراتژی تجاری است. گزینههای مورد علاقه را میتوان با استفاده از نمونههای اولیه یا تکنیکهای شبیهسازی مشابه با گروه وسیعتری آزمایش کرد. مکانیزمی برای ذخیره آن دسته از گزینههایی که به پیش نمیروند نیز وجود دارد.
ایستگاه چهارم
این ایستگاه از طراحان فنی و فرآیند، یک مدیر بخش تولید و نمایندگانی از واحد لجستیک شکل گرفته است. این افراد با هم تیم اصلی را تشکیل میدهند. طراحان صنعتی در حال حاضر نقش کمتری دارند، اما ممکن است در مسائل بسته بندی و ارائه به مشتری مشارکت داشته باشند.
بهره برداری برای تولید کالاها و خدمات جدید
یک روش رسمی وجود دارد که در آن طراحان صنعتی در یک ارزیابی فرآیند بستهبندی، برای دستیابی به کارایی بستهبندی در خط کارخانه حاضر شده و تجربه کاربر نهایی از باز کردن بستهبندی محصول را تجربه میکنند. معیارهای مهم عبارتند از، سهولت و صرفهجویی در مواد، آگاهی از حساسیتهای فرهنگی در بسته بندی مواد، و حفظ درک درست از ارزش کلی محصول.
کارکردهای بیشتر گروههای بحث
با تکمیل این بحثها، مرحله بعدی، ایجاد نسخههایی از نمودار است که برای توصیف فرآیند طراحی صنعتی ویژه یک شرکت تنظم میشود. این ابزارها ممکن است نمودارها، مجموعهای از مراحل و ارتباطات پروژه، یا نوعی قیف نوآوری باشند.
اهداف این مرحله که توجه به آنها بسیار مهم است عبارتند از:
• شناسایی این که جنبههای این فرآیند توسعه طراحی صنعتی در کجای فرآیندهای نوآوری و توسعه محصول به رسمیت شناخته شده، متناسب یا گنجانده شده است.
• شناسایی افرادی که مسئولیت این جنبهها را بر عهده دارند.
• توجه به بخشهایی از فرآیند طراحی صنعتی که به نظر میرسد وجود ندارند یا ناقص شکل گرفتهاند.
• برای بررسی وضعیت کلی، مطمئن شوید که هیچ چیز نادیده گرفته نشده است، یا به سادگی توصیف شده است.
• تهیه یک لیست اولویت بندی شده از پیشرفتها.
نمودار، نقاط خروجی آن، مسیرهای فرآیند و چهار عبارت همراه، به ایجاد آگاهی جدید از طراحی صنعتی کمک میکنند. به افراد برای اینکه ببینند، چگونه بخشی از فرآیند طراحی صنعتی هستند، کمک میکند حتی اگر طراحان صنعتی متخصص نباشند. هیچ معیار صلب و خشکی در این ابزار وجود ندارد، و یک چارچوب مقدماتی و خود بهبود است.
موقعیتهایی برای استفاده از توالیهای فرآیند طراحی
برای اینکه ببینیم چگونه یک تیم توسعه ممکن است از چارچوب توالی طراحی در طول یک پروژه جدید استفاده بیشتری کند، میتوانیم سناریوی زیر را در نظر بگیریم:
در اینجا یک شرکت یک نمونه مشاوره طراحی خارجی را توضیح داده است. آنها تولید کننده معتبر ظروف چینی سنتی هستند. آنها مایل به ایجاد تنوع هستند و طیف کوچکی از اشیاء را برای خانه تولید میکنند که میتوانند به عنوان هدیه فروخته شوند. مدیر بازاریابی با یک مشاور طراحی صنعتی معروف که دفاتری در سراسر جهان دارد تماس میگیرد.
جلسهای در دفاتر طراحی در لندن ترتیب داده شده است. شرکت ما قبلاً هرگز این کار را انجام نداده است و کمی نگران هستند، آنها نمیخواهند این پروژه از کنترل خارج شود و بنابراین توافق شده است که مشاوره فقط برخی از مفاهیم طراحی را تولید کند که میتواند برای بررسی، ظرف مدت شش هفته به پرتغال بازگردانده شود. آنها مفاهیم طراحی را در جلسه بعدی ارائه خواهند کرد.
مدیر بازاریابی از این جلسه با لیستی از طراحهای مفهومی باز میگردد. حالا او کمی دلهره دارد، به نظر میرسد طرحها از آنچه در ذهنش بود فراتر رفته است؛ آنها حتی یک چراغ رومیزی را که تماماً از چینی ساخته شده است، شامل میشود!
این تیم از چارچوب توالی طراحی استفاده میکند، زیرا در صورت امکان نمیخواهند پروژه را متوقف کنند و بنابراین امیدوارند که بینشهایی به دست آورند تا به ادامه کار کمک کنند.
خلاصه طراحی یک درخواست برای یک ایده یا یک پیشنهاد قابل لمس است. بنابراین به سادگی در نقطه خروجی دوم (ایدهها و گزارههای جدید) قرار دارد. مفاهیم حاصل از خلاصه طراحی، نتیجه جذب دانش و اطلاعات جدید است. مدیر بازاریابی از دانشی که در نقطه خروجی به دست آورده بود (دانش و اطلاعات) برای تدوین خلاصه خود استفاده کرده است. برای انجام این کار، او از روش شبیه سازی دانش استفاده کرده بود. با این حال، او نتوانسته بود مشاوران را وارد کند. بنابراین مشاوران از یک پایگاه دانش جایگزین برای تولید مفاهیم خود استفاده کرده بودند. البته هدف از استفاده از مشاوران خارجی به دست آوردن تفکر تازه است، اما مشارکت آنها در صورتی مؤثرتر خواهد بود که مبتنی بر ماهیت شرکت باشد.
آنها ممکن است هنوز شرکت را به دلیل اتخاذ رویکردی بیش از حد محافظ کارانه در مورد محصول جدید به چالش بکشند، اما اطلاعات بهتری بدست خواهند آورد و بحثها در نهایت نتایج بهتری خواهد داشت.
گروه بحث، نقص در مسیر فرآیند دوم را شناسایی میکند. آنها درباره نحوه مشارکت مشاوران در فرآیند جذب دانش شرکت بحث میکنند. آنها تصمیم میگیرند از یکی از مشاوران دعوت کنند تا در یک دوره سه روزه از کارخانه بازدید کرده، با تیم طراحی فنی و فرآیند ملاقات داشته، و تمام دادههای تحقیقات بازار را ارزیابی کنند.
علاوه بر این، آنها موافقت کردند که در صورت برنده شدن این قرارداد، یکی از طراحان صنعتی آنها باید حداکثر سه روز در هفته را در طول کار توسعه با شرکت سپری کند تا جایی که بر سر مجموعهای از مشخصات به توافق برسند. این کار از عدم تطابقها و اختلافات در مرحله بعدی جلوگیری میکند. جنبههای مالی این قرارداد نیز مورد بحث و توافق قرار میگیرد.
آنها دوباره به طرحهای مفهومی نگاه میکنند، زیبا به نظر میرسند، اما بیش از حد افراطی و پیچیده و از نظر فنی بسیار جهشی هستند. اما آنها مطمئن هستند که وقتی مشاورین، بازدید خود را انجام دهند، فرصت زیادی برای بحثهای فنی و زیبایی شناختی خواهند داشت. گروه از طریق تجزیه و تحلیل خود در مورد اینکه چه مرحلهای به اندازه کافی مدیریت نشده بود، اعتماد به نفس بیشتری به دست آوردند و اکنون روند قویتری دارند.
در این روش از چارچوب دنباله طراحی میتوان به عنوان راهی برای یادگیری از موقعیتهای جاری استفاده کرد. مزیت آن در این است که زمان را از وظیفه واقعی شرکت نمیگیرد، باعث بهبود مستمر در ایجاد محصولات جدید که مشتریان را خوشحال میکند میشود و فرصتهای جدید بازار را باز میکند.
مزایای یادگیری نحوه استفاده از طراحی صنعتی در شرکت شما
چارچوب توالی طراحی میتواند به عنوان ابزاری برای کمک به شرکت در درک بهتر نحوه استفاده از طراحی صنعتی در وضعیت حال حاضر در شرکت، مورد استفاده قرار گیرد. اما مهمتر از همه، این ابزاری برای ایجاد یک چارچوب مناسبتر و شناخته شده که منحصر به شرکت است مفید است. دانشی که در این فرآیند به دست میآید میتواند به عنوان عنصری برای ایجاد قابلیت و مزیت رقابتی مورد استفاده قرار گیرد. این امر در طول زمان به دست میآید، زیرا فرآیند طراحی صنعتی رفته رفته واضحتر و ملموستر میشود، بنابراین به چارچوبی که به افراد در کسب و کارهای آموزشی از طریق تمرینهای عملی کمک میکند شبیه است.
طراحی صنعتی، از جهاتی خاص، بخش معمولی هر شرکتی است که با افزودن ارزش در تبدیل مواد و منابع به کالا و خدمات، تجارت میکند. اگرچه بسیار ساده به شرکت تزریق میشود. اکنون با ظهور متخصصان بسیار، هر شرکتی به مدیریتی دقیق، اما نه از خود راضی، نیاز دارد تا یک هماهنگی مجدد ایجاد کند؛ مدیریتی که در تقلای بیش از حد عجولانه برای چیزهای جدید و منحصر به فرد نباشد.
“ابتکارات مدیریتی در همه حوزهها، با تأکید بر سیاستهای خنثیشده، برنامههای مختصر و کارکردهای مجزا، اغلب در سازمانها نفوذ میکند. از طرفی برخی از سازمانها تمایل دارند با ایجاد یک بخش جدید با هر موضوع جدیدی مقابله کنند. شاید زمان آن رسیده است که در فرآیند مدیریت، با درک این موضوع که “اثربخشی” ناشی از باورها و نگرشهایی است که کل سازمان را تحت تأثیر قرار میدهد، به گونهای که اقدامات در سرتاسر آن تغییر میکند، تجدیدنظر کنیم.” مدیریت طراحی طراحی مدیریت، آنجلا دوما و هنری مینتزبرگ